دنیایی را تصور کنید که زنان در کنار فرصتهای پیشرفت شغلی، همواره در سایه چالشها و موانعی پنهان تلاش میکنند تا تواناییهای خود را به اثبات برسانند. اشتغال زنان دیگر فقط به معنای داشتن یک شغل نیست؛ بلکه راهی است برای تغییر و رسیدن به آیندهای روشن. اما در مسیر موفقیت شغلی که برای زنان رقم میخورد سلسلهای از چالشها وجود دارد که زنان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
زنان شاغل با نگاههای قضاوتگر و تعصباتی روبهرو هستند که میتواند به تلاشهای آنها آسیب بزند. علاوه بر این، تلاش برای حفظ تعادل میان زندگی شخصی و شغلی یک معضل جدی است؛ در حالی که زنان باید به وظایف خانوادگی رسیدگی کنند، فشارهای کاری نیز بر دوش آنها سنگینی میکند. هر زن شاغل باید با این پیچیدگیها دست و پنجه نرم کند و برای هر گام رو به جلو، نه تنها باید بر چالشهای شغلی غلبه کنند، بلکه جامعه را نیز به تغییر دعوت کنند. آیا جامعه آماده است تا صدای زنان را در این عرصه بهطور کامل بشنود؟ در ادامه به بررسی چالشها و فرصتهای اشتغال زنان در ایران و جهان میپردازیم.
تاریخچه اشتغال زنان
شاید فکر کنید که بخش عمده پیشرفتهایی که در جوامع رخ داده است توسط مردان تحقق یافته است اگر اینگونه فکر میکنید باید بگوییم که سخت در اشتباهید!
به گفته «ویل دورانت» فیلسوف و تاریخ نگار آمریکایی، در آغاز تمدن بشری زنان نیروی اصلی تحول و پیشرفت اقتصادی بودند و نه مردان. در اجتماعات ابتدایی، زمانی که مردان به شکار و جمعآوری غذا میپرداختند، زنان در کنار چادرها زراعت را بهبود میدادند، گیاهان را میکاشتند، خوراک و پوشاک تهیه میکردند و صنایع خانگی متعددی را پایهگذاری کردند.
این دستاوردها نه تنها به بقای قبایل کمک کرد بلکه پایهگذار صنایعی شد که بعدها ستون اصلی اقتصاد جوامع پیشرفته را شکل دادند. از این رو، ویل دورانت به درستی به این نکته اشاره میکند که پیشرفت اقتصادی جوامع انسانی از دست زنان و خلاقیتهای آنان نشأت گرفته است. زنان در واقع اولین سازندگان تمدن اقتصادی بودند و این موقعیت ویژه به آنها جایگاه اجتماعی و قدرتی داد که به عصر مادرشاهی معروف است.
در دوران مادرشاهی، زنان به دلیل نقش اصلی خود در تولید و تأمین غذا و سایر نیازهای اساسی، در جایگاه مهمی قرار داشتند و حتی قدرت سیاسی و اجتماعی بیشتری نسبت به مردان کسب کردند. با افزایش آگاهی انسان نسبت به زراعت و بهرهبرداری از زمین، قدرت اقتصادی زنان در این دوران به اوج خود رسید.
اما با گذشت زمان، تعادل قدرت میان زنان و مردان به تدریج تغییر یافت. پس از عصر مادرشاهی، دورهای از تساوی نسبی قدرت میان دو جنس پدید آمد، اما با توسعه ابزارهای جنگی و افزایش اهمیت شکار و نبرد برای بقا، مردان به تدریج جایگاه برتر را به دست آوردند. این آغاز دورهای بود که از آن با عنوان عصر پدرشاهی یا مردسالاری یاد میشود؛ دورهای که طی آن مردان کنترل بیشتری بر منابع و تصمیمات اجتماعی و اقتصادی به دست آوردند.
با شروع عصر پدرشاهی، جایگاه زنان در بسیاری از جوامع به حاشیه رانده شد و حقوق و نقشهای آنها به تدریج محدودتر شد. با این حال، در طول تاریخ، زنان همواره در تلاش بودهاند تا جایگاه اقتصادی و اجتماعی خود را دوباره به دست آورند. جنبشهای مبارزه برای برابری جنسیتی و حق دسترسی به اشتغال از قرن نوزدهم به طور جدیتر شکل گرفتند. با شروع انقلاب صنعتی، زنان به تدریج وارد بازار کار شدند، هرچند که شرایط کار و دستمزدشان بسیار ناعادلانه بود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با افزایش آگاهیهای اجتماعی و سیاسی، زنان در کشورهای مختلف برای دستیابی به حقوق برابر از جمله حق رأی، تحصیل، اشتغال و دستمزد برابر، به مبارزه و جنبشهای گستردهای پرداختند. این مبارزات که در غرب با جنبشهای فمینیستی همراه بود، به تدریج به سراسر جهان و از جمله ایران سرایت کرد و زنان ایرانی به تلاشهای خود برای رسیدن به برابری ادامه دادند. برای آشنایی با مبارزاتی که زنان ایرانی برای دستیابی به فرصتهای برابر تحصیلی و کاری انجام دادهاند، یادداشت حق تحصیل و اشتغال زنان را بخوانید.
امروزه، زنان بهخوبی از دستاوردهای گذشته خود بهرهمند شدهاند، اما همچنان در بسیاری از جوامع با چالشهای نابرابری و تبعیض روبهرو هستند. اشتغال زنان یکی از عمدهترین مسائلی است که سایه تبعیض جنسیتی هنوز هم بر آن سنگینی میکند.
اهمیت اشتغال زنان
اشتغال زنان نقش کلیدی در رشد اقتصادی و افزایش سطح رفاه جامعه دارد. افزایش اشتغال زنان به معنای افزایش تعداد نیروی کار فعال و در نتیجه، افزایش تولید و رشد اقتصادی است. از طرفی، اشتغال زنان باعث افزایش درآمد خانوادهها و بهبود شرایط زندگی کودکان و اعضای خانواده میشود.
افزون بر آن، اشتغال زنان میتواند به عنوان عاملی برای تقویت عدالت جنسیتی در جامعه عمل کند. حضور زنان در عرصههای مختلف کاری، علاوه بر تغییر نگاه جامعه به نقش زن، باعث میشود زنان از لحاظ اقتصادی مستقلتر شوند و توانمندیهای خود را بیش از پیش به نمایش بگذارند.
حضور زنان در سطوح تصمیمگیری، نهتنها به تنوع دیدگاهها و افزایش کیفیت تصمیمگیریها کمک میکند، بلکه الگویی مثبت برای نسلهای بعدی به شمار میآید. با از بین بردن موانع ساختاری و فرهنگی و فراهم کردن فرصتهای برابر برای زنان در عرصههای سیاست و حکمرانی، جامعه به سمت پذیرش دیدگاههای مختلف و رفع تبعیضهای جنسیتی پیش میرود.
از این رو، مشارکت زنان در سیاست تنها یک گام به سوی برابری جنسیتی نیست؛ بلکه زمینهساز ایجاد تحولاتی پایدار در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی است که به نفع کل جامعه خواهد بود. اگرچه مشارکت زنان ایرانی در عرصه سیاسی در مقایسه با بسیاری از کشورهای توسعه یافته محدود باشد، اما گام مهمی در مسیر رسیدن به برابری جنسیتی در ساختار حاکمیت است. اگر علاقمند به تلاشهای زنان ایرانی برای رسیدن به فرصتهای شغلی برابر در عرصه سیاسی هستید یادداشت زنان در سیاست را بخوانید.
چالشهای پیشروی زنان شاغل: موانع و راهکارها
با وجود تأثیرات مثبت و اهمیت غیرقابل انکار اشتغال زنان در جامعه، زنان شاغل همچنان با چالشهای متعددی در محیط کار و جامعه مواجهاند. این چالشها، که میتواند از نابرابری در دستمزد و فرصتها تا مشکلات ناشی از تعصبات فرهنگی و محدودیتهای خانوادگی را شامل شود، باعث میشود زنان با فشارها و مسئولیتهای متعددی روبرو شوند. در این بخش، به تحلیل عمیقتر چالشهای پیشروی زنان شاغل پرداخته و اثرات آن بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان را بررسی میکنیم.
نابرابری حقوق و مزایا
یکی از اصلیترین مشکلاتی که زنان در محیطهای کاری با آن مواجهاند، نابرابری در دستمزد و مزایا است. این نابرابری میتواند انگیزههای شغلی زنان را کاهش دهد و مانع از پیشرفت حرفهای آنها شود. مطالعات متعددی نشان میدهند که حتی در شرایطی که زنان و مردان دارای مهارتها و مسئولیتهای یکسانی هستند، زنان معمولاً دستمزد کمتری نسبت به همکاران مرد خود دریافت میکنند. دلایل این نابرابری میتواند به موارد زیر بازگردد:
- کلیشههای جنسیتی که باعث میشود برخی مشاغل را به عنوان “مشاغل مردانه” و برخی دیگر را به عنوان “مشاغل زنانه” در نظر بگیرند، موجب میشود حقوق پرداختی به زنان کمتر از مردان باشد.
- کمبود فرصتهای شغلی در مناصب مدیریتی: زنان غالباً به مناصب مدیریتی بالایی دسترسی ندارند که این امر موجب عدم تعادل در حقوق و مزایا میشود.
در بسیاری از کشورها، برای مقابله با این نابرابری، قوانینی برای تساوی حقوق و دستمزد بین زنان و مردان تصویب شده است. با این حال، اجرای این قوانین به طور کامل محقق نشده و همچنان نابرابری حقوق و مزایا به عنوان یکی از چالشهای بزرگ برای زنان شاغل باقی مانده است.
عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی
یکی از چالشهای مهم زنان شاغل، ایجاد تعادل بین وظایف کاری و مسئولیتهای خانوادگی است. برخلاف مردان که معمولاً پس از پایان کار به خانه بازمیگردند و تنها بر استراحت و یا تفریح تمرکز دارند، بسیاری از زنان شاغل با مسئولیتهای خانوادگی اضافی مانند مراقبت از فرزندان، کارهای خانه و رسیدگی به نیازهای همسر و والدین مواجهاند. این وضعیت میتواند منجر به افزایش استرس و کاهش کیفیت زندگی زنان شود.
تحقیقات نشان میدهد که این فشار مضاعف بر زنان شاغل، تاثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی آنها دارد و موجب خستگی زودرس و افزایش احتمال بروز بیماریهای ناشی از استرس میشود. مهمترین عوامل ایجاد این عدم تعادل عبارتند از:
- فقدان حمایتهای سازمانی: بسیاری از محیطهای کاری، ساعات کاری انعطافپذیری ندارند و این امر باعث میشود زنان نتوانند به طور همزمان به وظایف خانوادگی و کاری خود بپردازند. اشتغال زنان
- نبود تسهیلات مناسب برای زنان با مسئولیتهای خانوادگی: کمبود امکاناتی چون مهدکودکها در محل کار و عدم توجه به نیازهای مادران شاغل، زنان را در ایجاد تعادل میان کار و زندگی شخصی دچار مشکل میکند.
به منظور کاهش این چالش، برخی از شرکتها و سازمانها اقدام به ارائه ساعات کاری منعطف، دورکاری و تسهیلاتی مانند مهدکودک در محل کار کردهاند که میتواند به زنان کمک کند تا میان وظایف شغلی و خانوادگی خود توازن برقرار کنند.
محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی
در بسیاری از جوامع، سنتها و باورهای فرهنگی در مورد نقش زن و مرد میتواند به عنوان مانعی برای ورود و پیشرفت زنان در بازار کار عمل کند و اشتغال زنان را با چالشهای جدی مواجه کند. کلیشههای جنسیتی که در آنها زنان به عنوان افراد مناسبی برای مشاغل کممسئولیت و مردان به عنوان مدیران و رهبران معرفی میشوند، موجب میشود زنان برای پیشرفت در حرفه خود با موانع متعددی روبرو شوند. برخی از این محدودیتهای فرهنگی عبارتند از:
- تعصبات خانوادگی و اجتماعی: بسیاری از خانوادهها هنوز معتقدند که زنان نباید به شغلهایی با مسئولیت بالا یا به اصطلاح “مردانه” بپردازند و وظیفه اصلی آنها در خانه و خانواده است و اشتغال زنان در این خانوادهها به رسمیت شناخته نمیشود. این باورها میتواند موجب کاهش حمایت خانوادگی از زنان شاغل شود.
- عدم پذیرش تغییرات اجتماعی در برخی جوامع: در جوامع سنتیتر، پذیرش حضور زنان در محیطهای کاری با مقاومتهای فرهنگی روبروست. این مقاومتها میتواند موجب ایجاد موانعی مانند محرومیت از فرصتهای شغلی خاص و فشارهای اجتماعی برای ترک شغل شود.
این محدودیتهای فرهنگی میتوانند باعث کاهش اعتماد به نفس زنان و عدم تمایل آنها به پذیرش مسئولیتهای شغلی چالشبرانگیز شود. برای غلبه بر این چالشها، افزایش آگاهی عمومی از طریق برگزاری کارگاهها و برنامههای آموزشی و همچنین حمایت رسانهها برای ترویج نگاه مثبت به نقش زنان در جامعه میتواند بسیار موثر باشد.
کمبود فرصتهای شغلی مناسب و تبعیض جنسیتی در مسیر اشتغال زنان
زنان در بازار کار با کمبود فرصتهای شغلی مناسب و در برخی موارد، با تبعیضهای مختلف مواجهاند. بسیاری از کارفرمایان هنوز نسبت به توانایی زنان در برخی مشاغل تردید دارند و به همین دلیل، فرصتهای شغلی مناسب در اختیار آنان قرار نمیدهند. این تبعیضها میتواند ناشی از نگرشهای نادرست کارفرمایان یا عدم آگاهی آنان از توانمندیهای زنان باشد.
تبعیضهای موجود در مسیر اشتغال زنان باعث میشود که زنان با مشکلاتی چون ارتقای شغلی کمتر، کمبود فرصتهای آموزشی و نبود برنامههای توسعه حرفهای روبرو شوند که میتواند در بلندمدت به نارضایتی شغلی و کاهش انگیزه کاری آنها منجر شود.
نرخ اشتغال زنان در ایران و کشورهای منطقه
بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی بانک جهانی، وضعیت اشتغال زنان در کشورهای منطقه تفاوتهای چشمگیری را نشان میدهد. طبق این دادهها، ایران در رتبه یازدهم نرخ اشتغال زنان در میان کشورهای منطقه قرار گرفته است و تنها ۱۴.۳ درصد از جمعیت زنان ایرانی در نیروی کار حضور دارند. این آمارها نشاندهنده چالشهای موجود در مسیر مشارکت اقتصادی زنان در ایران است؛ چالشهایی که میتواند ناشی از عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد.
در مقایسه با ایران، برخی دیگر از کشورهای منطقه به دستاوردهای قابلتوجهی در زمینه اشتغال زنان رسیدهاند. بهعنوان مثال، کشور آذربایجان با نرخ اشتغال ۶۷.۴ درصد برای زنان، رتبه نخست در منطقه را از نظر حضور زنان در بازار کار به خود اختصاص داده است. این نرخ بالا نشاندهنده حمایتهای زیرساختی و سیاستهای موثر دولت آذربایجان در افزایش مشارکت زنان در عرصه اقتصادی است. بعد از آذربایجان، کشورهای قطر و امارات متحده عربی نیز در رتبههای برتر نرخ اشتغال زنان قرار دارند و توانستهاند نرخهای بالایی از حضور زنان در نیروی کار را ثبت کنند.
این تفاوت در نرخ اشتغال زنان در کشورهای منطقه میتواند موضوعی تأملبرانگیز باشد. افزایش اشتغال زنان نه تنها از منظر اقتصادی حائز اهمیت است، بلکه به ایجاد توازن اجتماعی و توسعه انسانی نیز کمک میکند. در کشورهایی که نرخ اشتغال زنان بالاتر است، عموماً رشد اقتصادی پایدارتر و شاخصهای رفاهی بهتر مشاهده میشود. حضور فعال زنان در عرصههای مختلف شغلی و حرفهای، علاوه بر آنکه منجر به ارتقای وضعیت اقتصادی خانوارها میشود، به تقویت نقش اجتماعی زنان و ایجاد فرصتهای برابر نیز میانجامد.
افزایش حضور زنان در بازار کار، اگرچه نشاندهنده پیشرفتهای اجتماعی واقتصادی است، اما چالشهای متعددی را نیز به همراه دارد. در حالی که اشتغال زنان به استقلال مالی و رشد اقتصادی کمک میکند، عدم توجه به تبعات آن میتواند به مشکلات جدی برای زنان، خانوادهها و جامعه منجر شود.
یکی از مهمترین مشکلات، بار مضاعف کاری بر دوش زنان است. بسیاری از زنان شاغل همچنان مسئولیت اصلی کارهای خانه و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارند که این امر به فرسودگی جسمی و روانی آنها منجر میشود. زنان سرپرست خانوار بار مضاعف وظایف شغلی و وظایف خانهداری را بر دوش میکشند. برای آگاهی از اینکه چه تعداد زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد آمار زنان سرپرست خانوار در ایران را مطالعه کنید.
تبعیض جنسیتی در محیط کار نیز از دیگر چالشهای مهمی است که زنان با آن مواجه هستند. شکاف دستمزدی و وجود سقف شیشهای مانع از پیشرفت حرفهای زنان میشود و به کاهش انگیزه آنها منجر میشود.
از جمله اثرات منفی اجتماعی افزایش نرخ اشتغال زنان تغییرات اساسی در ساختار خانواده، کاهش نرخ زاد و ولد و کاهش تمایل به فرزندخواهی و افزایش نرخ طلاق است. این معضل اجتماعی طی سالهای اخیر شیوع قابل توجهی در کشور پیدا کرده است. در صورتیکه علاقمند به آگاهی از علل طلاق و نرخ آن هستید به یادداشت آمار طلاق در ایران مراجعه کنید.
برخی از راهکارهای کاهش تأثیرات منفی بالا بودن اشتغال زنان عبارتند از:
- ترویج فرهنگ برابری جنسیتی: تغییر نگرشها و کاهش تبعیض جنسیتی از طریق آموزش و فرهنگسازی
- حمایت از مرخصیهای زایمان و فرزندپروری: ایجاد امکانات برای تعادل بهتر بین کار و خانواده
- توسعه مهدکودکها و مراکز مراقبت از کودکان: تسهیل حضور زنان در بازار کار
- تغییر قوانین کار و ایجاد محیطهای کار انعطافپذیر: افزایش انعطافپذیری در ساعات کاری و امکان کار از راه دور
- توزیع عادلانهتر مسئولیتهای خانگی: مشارکت بیشتر مردان در کارهای خانه
در نهایت، باید توجه داشت که مشکل اصلی، نه افزایش نرخ اشتغال زنان، بلکه توزیع نابرابر بار کار و مسئولیتها بین زنان و مردان است. با ایجاد تغییرات ساختاری و فرهنگی، میتوان به جامعهای عادلانهتر و برابرتر دست یافت.